شهید مهران (مجتبی) انصاری دوگاهه

شهید مهران (مجتبی) انصاری دوگاهه

گوشه ای زندگی شهید شهید مهران انصاری
شهید مهران (مجتبی) انصاری دوگاهه

شهید مهران (مجتبی) انصاری دوگاهه

گوشه ای زندگی شهید شهید مهران انصاری

توجه ویژه به خانواده

به جهت رسالتی که بر دوش داشت؛ حتی با وجود فاصله مکانی، با نگارش نامه های متعدد، به ارشاد و هدایت خانواده، می پرداخت که رهگشای ایشان می شد.

او نه تنها نسبت به اعضای خانواده احساس مسئولیت می کرد، بلکه بچه های کوچه­ی محل سکونت خود را نیز راهنمایی کرده، و برای هر کدام برنامه مشخصی، با توجه به شرایط سنی و جنسیتی و تحصیلی ارائه می کرد.          

* برای خواهران و برادرانش، کلاسهای مختلف قرآنی و عقیدتی وآموزش دفاع شخصی و ... برگزار می کرد و بابرنامه مطالعاتی و طرح سوالات ویژه ، آنها را به پژوهش وامی داشت.

* هر کدام از برادرانش مامور بودند در منزل به صورت نوبتی اذان بگویند.

* به نماز اول وقت اهمیّت زیادی می داد وبه مادرش توصیه می کرد، موقع اذان پنجره ها را باز کند تا صدای اذان (بعنوان شعار اسلام )در کوچه شنیده شود .

* همه را تشویق به نماز جماعت می کرد وخودش اغلب برای نماز جماعت، در مسجد حاضر می شد .

* فرهنگ کتابخوانی را، در منزل وبین بچه های کوچه ی محلِ سکونت رواج داده بود، بطوری که یکی از برادران شهید، بعنوان مسئول کتابخانه، از کتابهای موجود در منزل، بعنوان امانت به بچه­های کوچه می داد.

* برای خواهرانش کلاسهای اخلاقی و اعتقادی وعربی می­گذاشت واز آنها می خواست تا برای دختران همسایه همان درسها را آموزش دهند .

* برای وقت ارزش زیادی قائل بود: وقتی در صف نانوایی می ایستاد لغات عربی را، از روی دفترچه­ای که قبلاًً نوشته بود حفظ می کرد، یا وقتی همراه برادرش بیرون می رفت، پیشنهاد می کرد سوره­هایی را که حفظ کرده اند با هم بخوانند. یک آیه شهید می خواند و یک آیه برادرش وهمینطور ادامه می دادنند .

* خودش به مادر احکام آموزش می­داد و یکی از خواهرانش موظف بود به مادر قرآن بیاموزد.

* برنامه­ی حفظ آیات و احادیثِ اخلاقی و تربیتی و تهیه­ی جدول کنترل و تهذیب نفس، جزء کارهای دیگرشهید، برای خواهران و برادرانش بود.

* در یکی از نامه هایش، در مورد تکالیف شرعی، دینی و انقلابی شان، حساسیت نشان داده و انجام ندادن آنها را، بزرگترین مشکل خویش قلمداد می­کند و می­گوید:

" این خواسته من بود و اگر بگویم این بزرگترین مانع پیشرفت من است و تمام فکرم را مشغول به خود می کند، شاید به گزاف نگفته ام. شاید باور نکنید، وقتی به این فکر می کنم، که این­ها عملی نشود، سراپای وجودم پر از ناراحتی می شود و حالی برای من نمی ماند. گاهی اوقات است که بر اثر عادت، مسائل را به صورت سرسری می گیریم، اما خواهش از شما دارم، با آنکه بارها این مسائل گفته شده، اما به آن توجه کنید و سهل انگاری در این زمینه نکنید. مدام فکر کنید که چگونه به این هدف نائل شوید."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد